اشی همسر ابراهیم گلستان
در کوچه از خانه راهنما صدای زدوخورد و شیون میآید. نوکرها برای استراحت جا پهن میکنند. هردو از پشت میزهاشان بلند میشوند و میآیند میایستند مقابل معلم و معلم میگوید اگر بار دیگر ببیند که از این «قرتیبازیها» درآوردهاند حسابشان با کرامالکاتبین است. این دو مهمان بعد از ورود به خانه متوجه صدای بلند و عجیب خروسی میشوند. آنچه مطرح است، این است که همین چرتوپرت را چگونه میگویند که درست دربیاید. نیز در زمستان سال ۱۳۸۶ او با شهروند امروز گفتگویی مفصل انجام داد و به افشاگریهای خود دربارهٔ چهرههایی چون احمد شاملو و جلال آل احمد ادامه داد و از جمله گفت: «من اصلاً با شاملو آشنایی نداشتم و اگر هم اختلاف نظر دارم به خاطر حرکتها و حرفهایی بود که میکرد و میزد [...] مثلاً آقای اعتمادزاده «دن آرام» را برداشته بود ترجمه کرده بود بعد آقای شاملو برمیدارد و این را بازنویسی میکند، آخر تو که نه انگلیسی میدانستی نه فرانسه و نه روسی میدانستی برداشتهای ترجمه این آدم را جلوی خودت گذاشتهای و بازنویسی میکنی شاید آقای اعتمادزاده غلط ترجمه کرده باشد اگر اینطور باشد تو چه چیزی داری بگویی [...] عین همین اتفاق برای «گیلگمش» منشیزاده افتاد آن فارسی که منشیزاده برای گیلگمش به کار برد فارسی فوقالعاده و درجه اولی است شاملو میگفت: این بد است و چون اصل آن را گیر نیاوردم آمدم همین را بازنویسی کردم.»[۴۱]. در همین فرصت است که بازار اندیشههای مارکسیستی در ایران داغ میشود. همراه میگوید مرغ و خروس که حلال و حرام ندارد و حاجی میگوید ظرف تخممرغ را گذاشته بوده در جعبه ساعت و مدتی بعد از صدای جوجه فهمیده یکی از تخممرغها جوجه شدهاست و آن جوجه همین خروس است. او مدتی هم دبیر این نشریه با تیراژ ۲۵هزار نسخه بود. یکی از وظایف هرروزهی ابراهیم این است که بعدازظهرها روزنامهها را با صدای بلند برای پدر بخواند. همراه از راننده میپرسد: چرا ماشین را اینقدر دور پارک کردی، راننده میگوید: بلد نبودم. تلاش ناشر برای دریافت مجوز تجدید چاپ، ثمری نداشت. آذر، ماه آخر پاییز عنوان کتاب دیگری از ابراهیم گلستان است که در اسفند ماه ۱۳۲۷ منتشر شد. من حاضر نبودم که ایشان این کار را بکند، ولی وقت میگذاشت و آشپزی هم میکرد…»[۴۸]. در کتاب «مد و مه» نیز میتوان جلوههایی بدیع از نثر آهنگین و دارای وزن عروضیِ گلستان را مشاهده کرد که نمونهاش سطر آغازین داستان «از روزگار رفته حکایت» است: «تصویر او در ذهن من امروزه از عکسیست از سالی که من یکساله بودم.». در همین سالها گلستان، بهواسطۀ آشنایی با صادق هدایت، ادبیات پیشرو غرب را میشناسد. و میخوردند… حاجی برای ما همه هی کنیاک، یا شاید هم ویسکی، ریخت. خروس داستانی بلند و تمثیلی از ابراهیم گلستان است که نسخهی کامل آن اولینبار سال ۱۳۷۴ در انتشارات روزن در نیوجرسی و لندن و سپس در سال ۱۳۸۴ توسط انتشارات اختران در تهران منتشر شد. داستان از آنجا شکل میگیرد که گروهی مهندس نقشهبردار مشغول عملیات نقشهبرداری زمینی در منطقهای کوهستانی هستند که در دستگاه دیدیاب یکی از آنان مردی روستایی با گاوش مشغول شخم زدن زمین دیده میشود. گلستان اعتراض خود به چاپ این داستان را در ابتدای چاپ کامل این کتاب مکتوب کرد. تم اصلی تمامی هفت داستان ترس و دلهره، تردید و زندان است و اگرچه داستانها ادامه هم نیستند ولی با یکدیگر مرتبط اند و شخصیتهای مشترکی در برخی از آنها تکرار میشود. امروزه بسیاری از نویسندگان را می بینم که با توجه به سبک گلستان شروع به داستان نویسی کرده اند و بسیار نیز مورد اقبال قرار گرفته اند. واقعا درجه اول است. او داستان خروس و راویاش را که بهنظرش خود گلستان است، دوستداشتنی نمیداند؛ چراکه برای جفتوجور کردن نمادهای انقلاب و ضد انقلاب، مردم را به «لجن» میکشد و از «دریا» صحبتی در آن نیست. [۴] او با اشراف به ادبیات جهان و ترجمهٴ آثاری از نویسندگان مدرنیست، سهم قابل توجهی در شکلگیری مدرنیسم ادبی در ادبیات فارسی داشت[۵] و جزو اولین نویسندگان مدرن ایران بهحساب میآید. این رمان در سال 1353 منتشر میشود. دوران نوجوانی ابراهیم گلستان مقارن است با جنگ جهانی دوم و تب آلماندوستی در بین ایرانیانی که هیتلر را مردی از تبار آریایی میدانند که آمده تا انتقام تمام ملتهای تحت ستم را از استعمارِ پیر بگیرد. مرگ فروغ در سال ۱۳۴۵ و در سن ۳۲ سالگی این فرایند مشترک خلاقیت و جوشش هنری را متوقف می کند. وی در جنگ و بر اثر انفجار مین کشته شد . ابراهیم گلستان,ابراهیم گلستان,نیم نگاه | قسمت پنجم: ابراهیم گلستان | موج و مرجان,گفتوگو با ابراهیم گلستان,ابراهیم گلستان؛ در آغاز و پایان یک قرن!,ابراهیم گلستان 98 ساله شد روی کاغذی هم نوشتم که شما حق ندارید این کتاب را دربیاورید؛ این کتاب مال کسی نیست که به شما داده باشد. راهنما به حاجی میگوید این دو نفر برای مساحی آمدهاند. گلستان پس از توقیف فیلمی که به همین نام ساخته بود، تصمیم میگیرد آن را به رمان تبدیل کند. گلستان در این داستان بلند خوشساخت و جذاب و خواندنی، که بهگفتۀ خودش آن را در سالهای 48 و 49 خورشیدی نوشته و بعدها اصلاح و بازنویسی کرده، زمانهای ناساز و کجومعوج و آدمی مانده در مناسبات قلدرمآبانه را تصویر کرده و فروپاشی و لجنمالشدن این آدم را به دست کسی که از جانب او تحقیر شده است. فصل دوم؛ زکریا هاشمی و طوطی، حزب توده و خلیل ملکی. [۱۷] مجید اسلامی شگردهای نثر گلستان را برگرفته از متون و ادبیات کهن میداند و آنها را «همآوایی کلمات»، «پسوپیش کردن اجزای جمله»، «ساختن ترکیبهای غریب از کلمات آشنا» و شگردهایی رایج در شعر مانند «تکرار» برمیشمرد. از این جهت نقش او در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی قابل توجهاست. به یاد خروس افتادم. داستان «بهدزدیرفتهها» را میدهد که هدایت بخواند و نظر بدهد. کباب میآورند. این صفحه آخرینبار در ۶ سپتامبر ۲۰۲۲ ساعت ۰۲:۳۵ ویرایش شدهاست. [۲][۳][۴][۵], سبک ویژهٔ آثار مکتوب داستانی وی در سیر پیشرفتِ داستان معاصر فارسی قابل توجه دانسته شدهاست. او آن زمان به گلستان نفتی مشهور شد . تاریخ ساخت این مستند فوقالعاده به سال هزار و سیصد و چهل و دو باز میگردد. وی بعد از آن استودیوی گلستان را تاسیس کرد . وقتی شما مثنوی را میخوانی، میبینید که توانایی این آدم برای درک و فهم خیلی بالاتر از توانایی منوچهری است مثلاً؛ ولی منوچهری ممکن است به شما زیبایی بیشتری بدهد؛ که میدهد هم؛ ولی خب شما هویت اینها را مشخص بکنید. در انزوای پرستارهٔ پایان شب جای خروس خالی بود. وی ابتدا کارش را با عکاسی شروع کرد. هدایت از سبک داستان خوشش میآید، گرچه قصه در حالوهوا و سبکی متفاوت با آثار خود اوست. گلستان، نوهی آیت الله سیدمحمد شریف تقوی شیرازی و اولین فرزند سید محمدتقی گلستان، روزنامهنگارِ شیرازی صاحب روزنامهی گلستان است که نمایندگی فارس را در مجلس مؤسسان ۱۳۰۴ که سلطنت را از قاجار به پهلوی منتقل کرد برعهده داشت. همراه از رفع شهوت دریانوردان چینی با غاز میگوید و کباب میخورند. قرار میشود همین کار تهیۀ فیلم خبری را خارج از کار اداری برای شرکت نفت انجام دهد. [۵۴], گلستان مورد تکریم بسیاری از روزنامه نگاران بودهاست به نحویکه تلاش شده از او شخصیت آرمانی نخبه ای فراتر از فهم عامه مردم ساخته شود. در دوران کار در روزنامههای حزب توده، گلستان یکبار مقالهای درباره ارنست همینگوی مینویسد و در روزنامۀ حزب منتشر میکند. کتابهایی از ابراهیم گلستان، اعم از داستانی و غیرداستانی و مصاحبه و ترجمه، را میتوانید با رجوع به لینکهای زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید: نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بعد سفره میاندازند برای ناهار. بعد از مدتی تصمیم میگیرد کار در شرکت نفت را رها کند و به کار فیلم بپردازد. ساره. کتاب «گفتهها»، که شامل متن سخنرانی گلستان در دانشگاه شیراز و چند مقاله و گفتارهای او بر چند فیلم مستندش و نیز مصاحبۀ خواندنی قاسم هاشمینژاد با اوست، کتابهای «نوشتن با دوربین» و «از روزگار رفته»، که اولی مصاحبۀ پرویز جاهد و دومی مصاحبۀ حسن فیاد با ابراهیم گلستان است، کتاب «نامه به سیمین»، که نامۀ بلند گلستان به سیمین دانشور است، و نیز کتاب «برخوردها در زمانۀ برخورد» که پیشتر به آن اشاره شد، آثار غیرداستانیای هستند که از گلستان منتشر شدهاند. سید ابراهیم گلستان ( تقوی شیرازی) ، نویسنده ، هنرمند و منتقد ادبی به نام ایرانی ، به تاریخ ۲۶ مهر ۱۳۰۱ در شیراز دیده به جهان گشود . [۲۵] صدای این سخنرانی منتشر نشدهاست. او پایهگذار سبکی نوین در سینما و ادبیات ایران بود. این صفحه مورد پسند 4,903 بازدیدکننده می باشد. گلستان در کتاب نوشتن با دوربین، شامل چهار مصاحبه با پرویز جاهد، با لحنی منتقدانه، نظراتی چالشبرانگیز را در مورد احمد شاملو،[۳۶] جلال آلاحمد،[۳۷] ناصر تقوایی،[۳۸] پرویز ناتل خانلری[۳۹] و احسان طبری[۴۰] مطرح میکند. فخری هفده ساله است وقتی که با ابراهیم گلستان ازدواج میکند. گلبانگ از خانههای همسایه جبران غیبت آواز او نبود – تأکید غیبت بود. نقلقولها در داستان، چندلایه و اغلب حامل چند معنا هستند. و ساکت بخوابیم. خروس داستان بلندی از ابراهیم گلستان نویسندهٔ ایرانیست که نسخهٔ کامل آن نخستین بار سال ۱۳۷۴ در انتشارات روزن در نیوجرسی و لندن و سپس در سال ۱۳۸۴ توسط انتشارات اختران در تهران منتشر شد. 7 داستان کوتاه فارسی و چگونگی بوجود آمدن آن. همین طور نیز شد ، وی نوشته هایش که همگی نثری آهنگین داشت و یک موسیقی بی نظیر در آن بود خیلی زود با اقبال روبرو شد و گلستان به صدر نویسندگان موفق زمانه ی خود راه یافت . در واقع اولین کسی که در ایران پرتره گرفت، گلستان بود نه هادی شفائیه که مرحوم کریم امامی در مقدمه کتاب مریم زندی عنوان کرده بودند.»[۳۴] و همچنین به عکسهایی که گلستان از نمایشنامه شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده به کارگردانی پری صابری و با بازیگری فروغ فرخزاد گرفته، و عکسهای وی از مناظر ایران اشاره میکند.[۳۵]. گلستانِ نوجوان بههمراه گروهی دیگر از هممدرسهایها برای شرکت در مسابقات دو قهرمانی کشور تمرین میکنند. آنها داستان گلستان را داستانی ضد تفسیر میدانند. یا در داستان مردی که افتاد، گلستان اضطرابهایی را به کارگر نقاشی به نام غلام نسبت میدهد که در حین نقاشی به فکر زنش است که از داربست میافتد، اما زن در واقع آنی نیست که غلام فکر میکند و کینه آزردگی جای عشق را میگیرد. گفته میشود که تخممرغی به صورت اتفاقی در جعبه ساعت افتاده و در اثر گرمای آنجا این خروس به دنیا آمده است. «ابراهیم گلستان» کارگردان، داستاننویس و عکاس ایرانی 26 مهر سال 1301 در شیراز در خانوادهای فرهیخته متولد شد، پدرش از روزنامهنگاران شیراز بود. راوی تخته را جمع میکند. حاجی از مهمانها با شربت پذیرایی میکند و از گنج میپرسد و مردان اظهار بیاطلاعی میکنند. بسیاری از منتقدین ادبیات ایران ، به صراحت به این نکته اعتراف کرده اند که حضور گلستان در ادبیات فارسی ایران به مثابه ی موتور محرکی برای ادبیات معاصر ایران بوده است و داستان هایش سیر صعودی به ادبیات ایران داده است . سکتههای عامدانه و اخلالهای ظریفی که نویسنده در نثر ایجاد کردهاست، در راستای ضد تفسیر بودن آن است. ۲- اولین افتخار و کسب مقام ابراهیم گلستان چه سالی و برای چه اثری می باشد ؟, ۳- اولین کتاب منتشر شده گلستان را نام ببرید ؟. ابراهیم با خواندن بزرگ میشود اما از این سربهتوهای مدام سردرکتاب هم نیست. دیگر مولفه ی داستان نویسی گلستان ذکر این نکته بود که وی داستان هایی می نوشت که بسیار به هم مرتبط بودند و پیرنگ های سریالی داشتند. آنها از سواری جا میمانند و مجبور میشوند شب را در منزل کدخدا بگذرانند. درآمدهای بادآورده نفتی و تحمیل اصلاحات از بالا، گرهی از کلاف سردرگم مشکلات ما باز نخواهد کرد، از پیامهای محوری کتاب است که با طنزی تلخ به رشتهی تحریر درآمده است. [۳۳] به گفته گلستان، این داستان را محمدعلی موحد با اجازه گلستان برای چاپ به تهیهکنندهٴ مجموعه شکوفایی داستان کوتاه داده بود، اما به شکل ناقص و با حذفیات چاپ شد که مورد توافق گلستان نبود. حاجی میگوید همسایهها هم مواظبند خروس روی مرغشان نرود تا جوجههایشان مانند این خروس نشود. [۳۴] او مدتی بعد در ۱۳۷۴ چاپ کتاب را به انتشارات روزن[ت] در نیوجرسی[۳۵] و لندن سپرد و یک دهه بعد نیز در سال ۱۳۸۴، انتشارات اختران آن را در ایران منتشر کرد. بعد از «خشت و آینه»، گلستان تا سال 1350 هیچ فیلم بلند داستانی دیگری نمیسازد. کدخدا با فکر اینکه دو مساح برای یافتن گنج به جزیره رفته بودند، بساط مشروبی ترتیب میدهد و سعی میکند با استفاده از مستی نشانی گنجی که وجود ندارد را از زیر زبانشان بیرون بکشد که موفق نمیشود. گلستان در این داستان، تصویری از سالهای آغازین مدرنشدن ایران و تغییر مناسبات آدمها، همزمان با تغییر لباس و تغییر بافت شهری و تغییرات دیگر، به دست میدهد. دنبال هویت این حرفها بروید و نه دنبال قیافه اینها. وی سال ۱۳۵۷ به انگلستان مهاجرت کرد و در ساسکس انگلستان مستقر شد . در پاییز سال ۱۳۸۹، در مصاحبه با رادیو دویچه وله در توصیف عادات ایرانیان در عزیز داشتن پس مرگ، طعنههایی به تغییر دیدگاه رضا براهنی نسبت به فروغ فرخزاد میزند: «نمونهٔ آن در مجلهٔ فردوسی اتفاق افتاد که آقایی برای اینکه سیمین خوشش بیاید و او را به عنوان معاون خودش قبول کند، خود را یکهتاز انتقاد هنری کرده بود و در چندین شماره، فحشهای عجیب و غریبی نسبت به فروغ مینوشت که آخرین آن، دو روز قبل از مرگ فروغ به چاپ رسیده بود. دریدگی و بیپردهگویی نیز از دیگر ویژگیهای فضایی است که مردان «قدرتمندنما» در آن رشد کردهاند. برایش آرزوی سلامتی داریم . گفت «میرن اذون بگن، نمیرینن اونجا». مصاحبهی پرگار با ابراهیم گلستان در مورد فروغ فرخزاد به حق جنجال ها آفرید. ۴- ۵ اثر از آثار ابراهیم گلستان را با ذکر سال سال انتشار نام ببرید ؟, صفر تا صد نویسندگی ۱۵ساعت آموزش تخصصی در حوزه نویسندگی, عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم, سلام و وقت بخیر. «وقفه در فرآیندِ معنادهی: یکی دو نکته در باب خروس ابراهیم گلستان», «بانگ بلند و بیمحل خروس در سکوت بیحرفی», «آغاز تحولی در داستاننویسی: «رمان در داستان»», «خروس از ابتدا راهنماست: نقدی بر کتاب «خروس» به مناسبت سالروز تولد ابراهیم گلستان», «آیین خروسکشی: نگاهی به داستان خروس ابراهیم گلستان», «ترجمههای گلستان پس از سالها چاپ میشوند», ««خروس» گلستان هم به کتابهای ممنوع پیوست: معاون اجرایی نمایشگاه: تذکرات بر اساس ضوابط است», ردیابی بازنمایی عصر خویش در داستان خروس اثر ابراهیم گلستان, https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=خروس_(داستان)&oldid=35508734, صفحههای دارای تابع تجزیهگر آرایشعدد با آرگومان غیرعددی, مقالههایی که تجمیع ارجاع در آنها ممنوع است, صفحههایی که از جعبه اطلاعات کتاب دارای پارامترهای نامعلوم استفاده میکنند, صفحههایی که از جعبه گفتاورد با پارامترهای نامعلوم استفاده میکنند, صفحههایی که از یادکرد وب با پارامتر وضعیت پیوند استفاده میکنند, مجوز Creative Commons Attribution/Share-Alike. سلمان یک دلوچه آب میگذارد داخل پشهبند و راوی میخوابد. مروری بر زندگینامه ابراهیم گلستان ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش, گنجینههای گوهر، یکی از بهترین مستندهای ایران. قصه گفتن تنها یک فرم دارد و آن درست گفتن است. در این نامه، به این نشر بهطور مشخص نوشتهام شما دارید معامله روی اموال مسروقه میکنید؛ بر اموال دزدیده شده دارید معامله میکنید. این نوع داستانها نه براساس درونمایه یا شخصیتهای داستانی، بلکه براساس ساختارهای مشابه به یکدیگر مرتبط میشوند. او همچنین در این کتاب به اوج پختگی در ساختوپرداخت قصه رسیده است. [۱۸], وی پس از سال ۱۳۳۶، استودیوی سینمایی خود را با نام «استودیو گلستان» تأسیس کرد و تعدادی فیلم مستند برای یکی از سازمانهای شرکت نفت ساخت. خروس در فرهنگ ایران باستان مقدس است چراکه با بانگش تاریکی را میراند و مردم را به فعالیت فرامیخواند؛ بنابراین، خروس به عنوان بیدارکننده مردم از خواب، نماد هشیاری است و در داستان گلستان، رمزگانی فرهنگی محسوب میشود و البته میتواند برای درخوابماندگان، آزارنده باشد. چه حرفی را میخواهید بزنید. استاد ابراهیم گلستان در این اثر سعی کرده است به بررسی بیش از ۳۰۰ سال پادشاهی ایران بپردازد، البته تمرکز اصلی این اثر بر روی مشخصکردن گنجینههای گرانبهای موجود در بانک مرکزی ایران بود. [۵۲], امیر احمدی آریان اما مخالف نمادین بودن داستان خروس است و عقیده دارد داستان خروس نقد خرافه و پیشگویی انقلاب نیست و هر قرائت اخلاقی یا «پاستوریزه»، داستان دقیق و استادانه گلستان را به شعاری دم دستی تقلیل میدهد. زنها به حاجی میگویند خلاصش کند و بمان، نوکر حاجی، روی شاخ بز، خروس را سر میبرد. . در آستانهی ۹۸ سالگی او نگاهی به زندگی و کتابهای ابراهیم گلستان انداختهایم و البته اشارههایی هم به تأثیرش در سینما کردهایم. ۴. اسم این کار نادرستیست. گلستان با همین اولین گامِ خود در قصهنویسی نشان میدهد که نویسندهایست با سبکوسیاق و نگاه ویژه خود و مستقل از جریان و شیوههای رایج قصهنویسی زمانهاش. او در سال ۱۳۲۰ برای تحصیل حقوق به تهران رفت. خیلی دوست داشتنی است. بی خواندنِ خروس صبح میآید، اما خروس این هنر را دارد که میداند صبح میآید، با وقت همراه است. بیبیسی میکوشد . در آنجا در ۲۱ سالگی با دختر عمویش فخری گلستان (تقوی شیرازی) ازدواج کرد. داستان خروس کمتر از ۲۴ ساعت از زندگی دو مهندس نقشهبردار را نشان میدهد که برای مسّاحی به جزیرهای رفتهاند و با جزیرهنشینان سرمیکنند. سالهای اول ورود ابراهیم گلستان به تهران مصادف است با گشودگی فضای سیاسی به یُمن رفتن رضاشاه از ایران و آغاز سلطنت محمدرضاشاهِ جوان که هنوز رشتۀ کار، تمام و کمال در دست خودش نیست و تا خود را تثبیت کند و بساط استبداد و بگیروببند را بگسترد، فرصتی هست برای نفسکشیدن. [۳] از دیگر ویژگیهای داستاننویسی گلستان، خلق مجموعه داستانهای به هم مرتبط است. حملههای آلاحمد و تلاش مریدان او برای پیشیگرفتن از یکدیگر در زدنِ گلستان باعث میشود که اهمیت گلستان در ادبیات و سینمای ایران تا مدتها در سایه بماند. گلستان دست به نوعی زمختنویسی نادیدنی زده که نه تفاوتش با زبان معیار را بهرخ میکشد و نه خواننده را آزار میدهد. [۲۳], وی تا سال ۱۳۴۶، مجموعه داستانی منتشر نکرد.[۱۹]. فصل چهارم؛ فیلم مستند، سیراکیوز و نیوزویل، صادق چوبک، تنگسیر و امیر نادری، پهلبد و دستگاه سانسور، کایه دو سینما، گدار و دیگران و هیچکاک و آغاباجی. نقطهٔ آغازتان را پیدا کنید؛ و نقطهٔ آغاز نه فقط گفتن، بلکه نقطهٔ آغاز و انتهای دیدنتان و اینکه چه میخواهید بگویید. او همچنین در مجله انگلیسی دیلی نیوز نیز کار میکرد. توانسته است نظر بسیاری از منتقدان خارجی و داخلی را به خود جلب کنند. ابراهیم گلستان با فروغ فرخزاد رابطهٔ عاشقانه داشتهاست. بعد سایه را میبیند که میرود سمت سردر خانه و کنار بز. او مدتی نیز دبیر این نشریه با تیراژ ۲۵هزار نسخه بود. به دو دانشآموزی که از قبل نشانشان کرده میگوید بلند شوند بیایند جلو. کدخدا از آنها دوستانه پذیرایی میکند و برایشان سفرهای رنگین ترتیب میدهد. با جلال آل احمد مشکل داشت و حرف های بسیاری درباره ی او زده است . میدیدم حاجی از خروس خوشش نمیاید. این مقالهٔ پر از فحش روز پنجشنبه درآمد، دوشنبهاش فروغ مرد و پنجشنبهٔ بعدی، همین آقا مقالهای نوشته بود، پر از تعریف از فروغ. دایی هفتهای دوشب میآید و بچهها را میبرد سینما و اینگونه است که چشم و ذهن ابراهیم گلستان از همان کودکی با تصاویر متحرکِ نقشبسته بر پرده سفید اُخت میشود. خروس جدا از ویژگی آگاهیبخشی، در برابر اسارت جماعت داستان نماد رهایی نیز هست و تا دم آخر، دست از خواندن برنمیدارد. او که به پول زیادی رسیده در پی فراهم کردن زندگی مجللی برای خود، به حیف و میل آن میپردازد و اموالی میخرد که کاربردی برایش ندارند. ابراهیم گلستان یکی از بزرگترین منتقدهای ادبی دوران خود بود و جنجال بسیاری در زمانه ی خود به پا کرد. مرد تصمیم می گیرد پنهانی و اندکاندک، گنج را به پول تبدیل کند. (الروضة من الكافی / ترجمه رسولى محلاتى / ج2 / 220) نکته نهفته در این ماجرا. اما یکی از اتفاقات زندگی گلستان ، که بسیار برای او حرف و حدیث به عمل آورد ، ازدواج و رابطه با فروغ فرخزاد بود. او مدتی بهعنوان مترجم برای دیلن تامس شاعر ولزی که در سال ۱۹۵۱ برای نوشتن مطالب تبلیغاتی برای شرکت نفت به آبادان رفته بود، کار کرد. این کتاب شامل هفت داستان با نامهای: به دزدی رفتهها، آذر، ماه آخر پاییز، تب عصیان، در خم راه، یادگار سپرده، شب دراز، میان دیروز و فردا است. البته تکههایی از داستان بلند «خروس» او در نشریهای منتشر میشود و بعدها نیز در کتابی. پنجاه سال است. [۲۰], عباس عبدی ایجاز در گفتگوها و قدرتشان در پیش بردن داستان را ستودهاست. احمدرضا احمدی در مقاله «حقیقت تلخ است» در همین ضمیمه مینویسد: «با همه اتهاماتی که بر گلستان وارد آوردند و گفتند در برج عاج زندگی میکند و آقای محمود عنایت دربارهٔ چمن آفریقایی خانهاش مقاله نوشت، یا آن متن افتضاحآمیز و رذیلانهای که پرویز داریوش در مجله نگین دربارهٔ گلستان چاپ کرد و رذالت را تا آنجا پیش برد که به حریم خانوادگی گلستان هم تجاوز کرد او پاک پاک بود… گلستان تا امروز مورد حقد و حسد دیگران بودهاست. او بر این باور است که داستان، به صِرف نامشخص بودن جغرافیایش، نمادین نمیشود؛ اما میتوان برای نظام حاکم در زمان نوشته شدن داستان، جریانات روشنفکری چپ و منتقدان آنها، در داستان مابهازا پیدا کرد. [۱۲][۱۴] در حزب توده اپریم اسحاق و نورالدین کیانوری از دوستان نزدیک او بودند. ابراهیم گلستان مخالف شاملو بود. گلستان در قسمت دیگری از حرفهایش در مورد جلال آلاحمد میگوید: «آلاحمد سه سال میآمد و گزارش سالانه شرکت نفت را از من میگرفت تا به عنوان ترجمه خودش به فارسی جا بزند او هم که انگلیسی نمیدانست میداد به سیمین (دانشور) که ترجمه کند و میآمد و پولش را میگرفت.»[۴۱], همچنین در بهمن سال ۱۳۹۵ به مناسبت پنجاهمین سالگرد درگذشت فروغ فرخزاد، در مصاحبه با روزنامه گاردین گفت: «هیجوقت او را من در غیر باروری ندیدم. همراه دنبال مرد راهنما میگردد اما او را پیدا نمیکنند و اهل خانه که نبودش را میبینند، فکر میکنند خرابکاری، کار مرد راهنما بوده است. ساره، از آنجا که فرشتگان با او . به گفتهی گلستان، او داستان را در آخرین روزهای سال ۱۳۴۸ و تابستان ۱۳۴۹ نوشته است و در دههی ۱۳۷۰ این داستان به صورت ناقص و با جملههای کوتاه شده در دههی نخستین انقلاب به چاپ رسید. اما قضیه به همین سادگی ها نبود . گلستان در سال 1346 سومین مجموعه داستانش، با عنوان «جوی و دیوار و تشنه»، را منتشر میکند. راهنما میرود خانهاش، حاجی میخوابد و مهمانها با هم صحبت میکنند و از کاروکاسبی حاجی و گنج میگویند. چون را به لهجهٔ حاجی برای مخرج بدن میگفت. در دادگاهِ دکتر محمد مصدق هم از او عکسهایی میگیرد که بعدها منتشر میشوند. [۲۲] خروس از ریشه اوستایی خرئوس به معنای خروشنده است؛ چراکه خروس در زمانهای مشخصی بانگ میزند. … تا این که دور، خروسی اذان صبح را سر داد. گلستان در همین اداره بود که رمانهای معروف جهان را برای نشریهی روزانهی اخبار هفته ترجمه میکرد. این کتاب توانست پایههای اولیهی داستاننویسی مدرن را در ایران قرار بدهد. در حزب توده کارِ گلستان میگیرد و دیری نمیگذرد که برای اداره کمیتۀ حزب در مازندران به آن خطه میرود. او بر این باور است که این تفسیرها از داستان گلستان بر این فرض استوارند که داستان خروس بستهای معنایی و نمادین است که باید گشوده و رمزگشایی شود. او در سال ۱۳۴۰ برای فیلم یک آتش موفق به دریافت مدال برنز جشنوارهٔ فیلم کوتاه ونیز شد. این جایزه، اولین جایزهٔ بینالمللی برای یک کارگردان ایرانی بهشمار میرود. کدخدا به نوکرهایش دستور میدهد که خروس را بگیرند و بکشند. یکی از آثار کمتر شناخته شده استاد ابراهیم گلستان، گنجینههای گوهر است. حاجی میگوید ظهر نذر کرده آش بپزند و میرود بیرون برای وضو گرفتن. جستوجو وقتی به نتیجه برسد، نتیجهاش همیشه نو است. او نثر خروس را شاعرانه میداند و این شاعرانگی را برآمده از «ریتمی» دانسته که گلستان در آن تبحر دارد و میتواند برای ایجاد تنش دراماتیک در داستان، میان تعبیرهای کوتاه و بریده و توصیفهای طولانی و تغزلی، هماهنگی ایجاد کند.[۱۸]. دیگر ویژگی ای که میتوان برای متن های گستان لحاظ کرد ذکر این نکته است که گلستان به سبب هوش بسیار بالایی که داشت ، به چندین زبان مسلط بود . او کارگردان دو فیلم داستانی با نامهای «خشت و آینه» (۱۳۴۴) و «اسرار درهی جنی» (۱۳۵۰) است. نثر گلستان در خروس منحصربهفرد است و با زمان و مکان داستان و شخصیتها، بهویژه با استفاده از گویش جنوبی، مطابقت دارد. از این جهت نقش او در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی قابل توجهاست. خیلی از شعرهایی که گفته میشود همانوقت. مدتزمان این اثر مستند نیز دقیقاً بهاندازه مستند تپههای مارلیک، پانزده دقیقه است؛ بنابراین، اگر به دنبال بهترین آثار مستند استاد گلستان هستید باید در کنار تپههای مارلیک، اثر دیگر این استاد یعنی گنجینههای گوهر را نیز مشاهده کنید. با مجله بنوبوک همراه باشید. راوی لباسش را میپوشد و از پشهبند درمیآید و از فریادها کمکم تمام اهل خانه بیدار میشوند و میآیند توی حیاط و سعی میکنند بهنحوی آتش را، که به سردر خانه هم سرایت کرده، خاموش کنند. چون پاکِ پاک بود.»[۴۹], دهها مقاله و سخنرانی و نشست دربارهٔ کارهای سینمایی و داستانی گلستان چاپ و برگزار شدهاست. در سال 1346 به انگلستان میرود. جالب آن است که پس از تهیه و ساخت فیلم، مجوز پخش آن در اکثر سینماهای کشور داده نشد و بسیاری از مردم کشور نتوانستند در زمان تولید این اثر آن را مشاهده کنند. مباحث مطرح شده در هر فصل به شرح زیر است؛. یک آتش و موج و مرجان و خارا از این جملهاند. وی پس از انقلاب جایگاه خود را در ایران مناسب ندید. این کتاب، با عنوان «از روزگار رفته: چهره به چهره با ابراهیم گلستان» منتشر شده و او در این گفتگوها نیز داوریهایی دربارهٔ خانلری، شاملو، دریابندری و … دارد. Shelves: short-stories, iranian, literature, 20th-century. خروس را با طناب میکشند بالای سردر. هر کدام از آثارش ، تفاوتی نمی کند چه در حوزه ی هنر و چه در حوزه ی ادب ، از آثار برجسته ی ادبی فارسی است.وی هم اکنون در انگلستان زندگی میکند. ابراهیم گلستان تحصیلات متوسطه را در دبیرستان شاهپور شیراز به پایان رساند و در سال ۱۳۲۰ برای تحصیل در رشتهی حقوق به تهران رفت. در همان آغاز دهۀ 20 خورشیدی است که گلستان، به قصد تحصیل در رشتۀ حقوق، از شیراز به تهران میرود. حاجی گفت «آفرین بر تو! گلستان خود در سال ۱۳۲۶ از این حزب جدا شد. بیشوکمِ چنین حقارت در این میانه مهم نیست، ناصافی و کجومعوجیست که باید ملاحظهاش کرد…, در سال ۱۳۸۵ و یک سال بعد از چاپ کتاب در ایران، مجوز انتشار آن لغو[۴۱] و فروش آن در سال ۱۳۸۶ در بیستمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران ممنوع اعلام شد. او بر شخصیت و کشمکشهای درونی متمرکز است و توجه اندکی به مکان دارد. نثر خروس، شاعرانه است و این شاعرانگی، برآمده از «ریتمی» است که گلستان در آن تبحر دارد و میتواند برای ایجاد تنش دراماتیک در داستان، میان تعبیرهای کوتاه و بریده و توصیفهای طولانی و تغزلی، هماهنگی ایجاد کند. اصلاً گفتوگو ندارد… واقعاً گفتوگو ندارد. مرد همراه هوس تختهنرد میکند اما خانه حاجی تخته ندارند. [۵۵], رد پای ابراهیم گلستان؛ ضمیمه روزنامه اعتماد (۲۲ شهریور ۱۳۸۸), شهرکتاب، ماهنامه ادبیات، هنرها، علم و فرهنگ، سال اول، آذر ۱۳۹۴, جاهد پ. در آستانهی ۹۸ سالگی او نگاهی به زندگی و کتابهای ابراهیم گلستان این روشنفکر صریح و بیپرده انداختهایم. اتفاقاتی در این میان افتاد که گفتنش خارج از ظرفیت این مقاله است و این مسئله باعث شد که برای سالیان سال ابراهیم گلستان ، در یک فشار اجتماعی قرار گیرد. این کتاب برای اولین بار در سال ۱۳۵۳ چاپ شده و تاکنون بیش از ۱۲۲۰۰ نسخه از آن منتشر شده است. کدخدا به نوکرهایش دستور میدهد که خروس را بگیرند و بکشند. فروغ فرخزاد شاعری بزرگ بود و از سویی دیگر نیز ابراهیم گلستان ینز هنرمندی بزرگ در ایران زمین بود . گلستان دست به نوعی زمختنویسی نادیدنی زده که نه تفاوتش با زبان معیار را بهرخ میکشد و نه خواننده را آزار میدهد. در داستان کوتاه آذر، ماه آخر پاییز دربارهی مردی میخوانیم که در رستورانی در میدان فردوسی از رادیو خبر اعدام دوستش احمد را میشنود و بهت زده از رستوران خارج میشود و آخرین خاطراتش با احمد را هنگام چرخیدن در میدان مرور میکند. اصلاً آدم ماتش میبرد که چگونه این مملکت، اینچنین خنگ شده است. همین شد که درس را نیمه کاره رها کرد و به سراغ نویسندگی و ادبیات رفت . ارائهی . چندی بعد گلستان مجموعه داستان «آذر، ماه آخر پاییز» را چاپ میکند که همین داستان «بهدزدیرفتهها» اولین داستان آن مجموعه است. خوشبختانه هر دوی این آثار امروزه در سطح اینترنت پخش شدهاند. وی در این دوره در استودیوی شخصی خود ، مستند هایی ساخت که هر کدام آثار جاودانه ای شدند که از میان آن ها بعضی جوایز بین المللی نیز بردند . کتاب اما میماند و سالها منتشر نمیشود تا اینکه سرانجام در سال 1400 خورشیدی به چاپ میرسد. بابا که مشدی اصغر نام داشت به گفتهی راوی خانواده برای نگهداری برادر راوی وارد خانواده شده است حالا خدمتکار پرویز است و او به دلیل رابطهی نزدیکی که با او داشت هنوز پس از سالها گذر زمان در خاطرهی پرویز مانده است و پرویز حالا بعد از گذشت سالیان سال از آن روزها به روایت آن روزگار رفته میپردازد.
Lavera Selbstbräuner Krebserregend,
Plattdeutsche Sprüche Wetter,
3333 Nw Quimby St, Portland, Or 97210,
Notar Rumänische Sprache,
Articles OTHER